به گزارش خبرنگار مهر، در ادامه سلسله نشستهای اندیشه معاصر مسلمین که از سوی «المرکز الاسلامی للدراسات الاستراتیجیة» وابسته به عتبه عباسیه، برگزار میشود، سومین نشست با عنوان «نقد و بررسی پروژه عبدلله العروی» در بیت مرحوم آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی(ره) برگزار شد.
در این نشست، استاد دکتر ادریس هانی، اندیشمند مغربی و نویسنده پرکار حوزه اندیشه معاصر و هموطن عبدلله العروی به ایراد سخنرانی پرداخت. ادریس هانی تاکنون بیش از ۲۰ عنوان کتاب در حوزههای فلسفی و اجتماعی منتشر کرده است و «سراق الله: الاسلام السیاسی فی المغرب تأملات فی النشاة والخطاب والاداء» آخرین اثر وی در سال ۲۰۱۷ انتشار یافته است.
وی در آغاز ضمن اشاره به اهمیت و جایگاه عبدالله العروی در میان روشنفکران معاصر، کتاب «الایدئولوجیة العربیة المعاصره» را از مهمترین آثار «العروی» دانست و در معرفی آن گفت: العروی در سال ۱۹۶۷ میلادی این کتاب را به زبان فرانسوی و با مقدمه ماکسیم رودنسون اسلام شناس فرانسوی منتشر کرد. در ادامه بدون اجازه عروی، ترجمهای به زبان عربی انتشار یافت که العروی با اعلام نارضایتی از ترجمه عربی آن، خود در سال ۱۹۹۵ کتاب را به عربی بازنویسی کرده و سپس با توجه به اضافاتی که یافته بود، از عربی به فرانسه ترجمه کرد.
هانی، مسئله مرکزی کتاب «ایدئولوژی عربی معاصر» را همان مسئله شکیب ارسلان یعنی چرایی عقب ماندگی جهان عرب و پیشرفت جهان غرب معرفی میکند.
ادریس هانی در بخش دوم از سخنرانی خود با تأکید بر پیوند اندیشه و زمینههای فردی و اجتماعی هر اندیشمند، افکار العروی را حاصل تجربه زیسته وی در کشور مغرب و تأمل در تاریخ اجتماعی -سیاسی این کشور دانست و به تحلیل اندیشه العروی، در سیاق اجتماعی و تاریخی حاکم بر کشور مغرب پرداخت.
به اعتقاد او دوره اشغال سرزمین های عربی توسط فرانسه و بعد از آن شروع دوره استقلال این کشوراز سال ۱۹۵۶ و همچنین قضیه فلسطین و شکست اعراب از اسرائیل عوامل و زمینههایی هستند که بر اندیشه العروی تأثیر گذاشته و زمینه شکلگیری پرسش در مورد چرایی عقب ماندگی کشورهای عربی را فراهم آورد.
دکتر هانی همچنین افزود: از آنجا که کشور مغرب در زمان هارون الرشید از سلطه بغداد خارج شده و تحت تسلط ترکان عثمانی نیز درنیامده بود، از جمله کشورهای عربی بود که توانست با حفظ عنصر اسلامی ـ ملی، بر فرهنگ ویژه خود تأکید ورزد اما بعدها تحت سیطره استعمار فرانسه و اسپانیا واقع شد و به تدریج تلاشها برای استقلال کشور آغاز شد.
از دیدگاه هانی، علی رغم آنکه عروی فاقد شخصیتی سیاسی است و در هیچ حزب سیاسی عضویت نداشت اما استقلال سیاسی مغرب، کلید فهم اندیشه عبدالله العروی محسوب میشود. مهمترین مسئله بعد از استقلال، چکونگی تشکیل دولت در مغرب و تنظیم قانون اساسی بود و از دل تأمل در همین موضوعات بود که مسئله مدرنیته و مدرنیزاسیون در اندیشه عبدالله العروی شکل گرفت و پروژه «چگونگی ورود به عصر مدرن» آغاز شد.
در ادامه، إدریس هانی به منظور ارزیابی دیدگاه العروی درباره میراث اسلامی، دو نگاه نسبت به میراث و سنت اسلامی را در میان متفکرین جهان عرب شناسایی کرد: یک دسته کسانی هستند که به انقطاع کامل با تراث و سنت دینی حکم میدهند. در مقابل عدهای با رد این دیدگاه، معتقدند بخشهایی از سنت فکری و میراث عربی اسلامی، قابل استفاده و بلکه برای برون رفت از وضعیت موجود لازم است. وی العبد العروی را منادی بزرگ دیدگاه اول و قائل به انقطاع کامل از میراث میداند و محمد عابد الجابری را معتقد به دیدگاه دوم میداند و أرکون را در میانه این دو دیدگاه جای میدهد.
هانی، در ادامه مباحث خود، دستهبندی سهگانهای از جریانهای فکری فعال در کشور مغرب ارائه داده و جایگاه العروی را در آن مشخص کرد. از منظر وی، سه جریان معرفتی در مغرب فعال است: جریان «لیبرال»، جریان «سلفیه وطنی» و جریان «صوفیة». بر اساس این جریانشناسی، العروی نماینده جریان لیبرال بوده و طرفدار ورود به مدرنیته است. البته از دیدگاه تاریخگرایانه وی، ورود به مدرنیته امری اختیاری نیست؛ بلکه مدرنیته خود را تحمیل میکند. در مقابل محمد عابد الجابری نماینده جریان سلفیه وطنی محسوب میشود و طه عبدالرحمن جریان صوفیه را نمایندگی میکند.
وی با اشاره به ابعاد مارکسیستی اندیشه العروی، اظهار داشت: العروی، هرچند انقطاع کامل از میراث و جهش به سمت «لیبرالیسم» را توصیه میکند، اما مرحله لیبرالیسم را موقت دانسته و در نهایت خواهان تشکیل حکومت سوسیالیستی دموکراتیک عصری و سازگار با جامعه مغرب است. به علاوه، سوسیالیسم عروی، سوسیالیسم دموکراتیک اروپایی است و شباهتی با سوسیالیسم چین یا شوروی ندارد. همچنین با توجه به اینکه سوسیالیسم و کاپیتالیسم، دو بال مدرنیته هستند و در تقابل با یکدیگر قرار ندارند، میتوان العروی را یک مارکسیست لیبرال دانست؛ زیرا وی علاوه بر تاریخگرایی مارکسی از پراگماتیسم آمریکایی و تجربهگرایی انگلیسی و اندیشه های رایج در فرانسه نیز متأثر بوده است.
هانی در مورد بخش مفهومشناسیهای پروژه العروی گفت: از منظر تاریخگرایانه وی، مفاهیمی مانند دولت، ایدئولوژی، عقل، آزادی و نظایر آن باید در سیاق تاریخی و اجتماعی آنها بررسی گردد و قاموسهای لغت در فهم آنها کارآمد نیستند.
وی در جمعبندی دیدگاه العروی، ۱- واقعگرایی تاریخی، ۲ـ پیوستن به تاریخ جدید و ادغام شدن در آن، ۳ـ انقطاع تمام عیار از سنت گذشته برای ورود به مدرنیته ۴ـ نفی تمام جریانهای رقیب و ایدئولوژیک دانستن آنها به معنای ارائه آگاهیهای کاذب و غیرواقعی، مولفههای کلیدی اندیشه عبدالله دانست.
ادریس هانی در پایان، انتقادات خود نسبت به اندیشه العروی را به این صورت مطرح ساخت:
۱ـ پروژه فکری العروی از ناسازگاری درونی رنج میبرد؛ زیرا علی رغم دلبستگیاش به فکر تاریخی، تراث عربی-اسلامی را خارج از دایره آگاهی تاریخی قرار داده سئوال از مدرنیته را به نحوی طرح میکند که به طرد کامل مقابل آن یعنی، سنت منجر گردد.
۲ـ طرح او عملاً غیر قابل اجرا است و نمیتوان از سنت دیرینه و دیرپای اسلامی عبور کرد و خروج از این سنت ملازم با بحرانهای اجتماعی و فروافتادن در دامان غرب بوده و به غرق شدن در پروسه جهانی شدن غرب می انجامد.
۳ـ روشنگری اروپایی برای العروی نهایت شکوفایی عقل بشری و سوسیالیسم دموکراتیک اروپایی پایان تاریخ بشری است، در حالی که امروزه تشت روشنگری از بام افتاده و از جوانب متعددی مورد انتقاد قرار گرفته است و خود گرفتار بحران است.
۴ـ گرایش به لیبرالیسم، در تناقض با موضع مارکسیتی اوست زیرا، به جای عبور از سرمایهداری، پیوستن به فرایند جهانی سازی غربی را پیش پای جهان سوم میگذارد.
۵ـ خطی دیدن تاریخ و ناگزیر بودن جهان اسلام در طی کردن مسیری است که مدرنیته غربی ـ اروپایی طی کرده، از دیگر ابعاد قابل انتقاد اندیشه العروی است.
۶ـ العروی رویکرد جدیدی برای صورتبندی مدرنیته نیاورده است و وارد نقد مدرنیته نشده است بلکه صرفا تقلید سادهانگارانه از غرب را به ارمغان میآورد.
نظر شما